خواب دیدم طلافروشی پسر بزرگش نقشه کشیده توی طلافروشی با آتیش بابای خودشو بکشه . منم دیدم خدیجه هم اونجاست منم اونجام و از نقشه پسر باخبر شدم و یه سیم از کامپیوتر درآوردم و دیدم اتیش باباشو نکشت . و مغازه اتیش گرفت و طلاهاشون کم شد توی ویترین . منم میتونستم بردارم ولی برنداشتم.
خلاصه با اون پسرش که متاهله میخواستیم صحبت کنیم درباره دوربین و این قضیه باباش و غیره . و دیدم خیلی در معرض توجه ام از سمت ادما
منم ,اتیش ,توی ,خواب ,طلافروشی ,نقشه ,و دیدم ,اون پسرش ,با اون ,پسرش که ,خلاصه با
درباره این سایت